چرا عشق ما روز به روز كمرنگتر میشود
بر خلاف تصور خیلیها كه فكر میكنند عشق یكباره پیدا میشود و همیشه میماند و یا حتی بیشتر میشود؛ واقعیت این است كه عشق ممكن است یك لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی میماند و رشد میكند كه در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور كافی به آن برسانیم؛ مرتب آفتكشی كنیم و به آن كود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
چگونه عشق به مرور كمرنگ میشود یا از بین میرود؟
ما عاشق ایدهالها و كمالها میشویم و از نقصانها میگریزیم. شاید تعجب كنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود میشوند و هنگامی كه این تصویر ذهنی را منطبق با یك دختر یا یك پسر در اطراف خود میكنند، به آن نام عشق مینهند. پس عشق به آن دختر، آن وقتی رشد مییابد و قلب ما را به تپش وا میدارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم، عشق ما رو به افول میرود.
اما اینكه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شكل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد، لذا عشق ما فوق عقل است، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد، نه به عكس. یعنی عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائینتری برخوردار باشد ارزش ندارد تا برایش بمیریم.
پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی میكند، لذتهای خود را محور قرار میدهد و هنوز "من" بودن محور فكری اوست، اینگونه میشود كه كسالت مزمن عشق را به چشم خواهیم دید.
از دیگر آفتهای به عشق می توان به موارد زیر اشاره كرد.
عدم انعطافپذیری:
عدم انعطافپذیری نسبت به مسائلی كه در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقههای خود داشته باشیم و به علاقهها، سلیقهها و شیوههای زندگی همسرمان مكرراً انتقاد كنیم یا از آن بدتر، اهانت كرده و یا به مسخره بگیریم.
كمالگرایی افراطی:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه، عاشق "خوبی مطلق"، " مثبت مطلق " و " كمال مطلق" شدهایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی كردهایم، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان میدهد و دچار مشكل میسازد. او هرگز نمیتواند انتظارات و توقعات ایدهال ما را برآورده كند. او هم یك انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است كه نقاط ضعف زیادی نیز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارتهای زندگی:
مهارتهای كافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارتهای ارتباطی زندگی را كسب نكردهایم. مقابله با تنشها و مشكلات را تجربه نكردهایم. نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموختهایم. همه و همه موجب ناكارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی میشود
عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی:
به وظایف خود در زندگی آگاهی نداریم یا مرزهای مسائل زندگی و مشكلات خانواده را رعایت نمیكنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل میكنیم. مشكلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان، فامیل، حتی همسایگان و... در میان میگذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت میكنیم و به نام عشق و دوستداشتن وی را كنترل كرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان او را محبوس و زندانی می كنیم. مثلا به علائق او، دوستان وی، نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفكر و احساسش گیر میدهیم و او را در تنگنا قرار میدهیم. و در نهایت آزادی را از او میگیریم.
|